
کابل پایتخت افغانستان نیست
نویسنده : محمدجواد سلطانی - کد خبر : 46002
۲۳ جوزا , ۱۳۹۵

اشرفغنی مرد فرمانهای بیفرجام است؛ فرمانهایی که کمتر گرهی از کار گشوده و بیشتر به جدالها و صفآراییهای سیاسی دامن زدهاند. در آخرین مورد، بازهم فرمان تقنینی در مورد کمیسیونهای انتخابات، مجلس نمایندگان را متشنج ساخت. در مدتی که اشرف غنی ساکن ارگ شده است، کمتر موردی را شاهد بودهایم که اقدامهای او از سوی نهادهای مهم حاکمیت مانند پارلمان، رسانهها و افکار عمومی مورد استقبال قرار گرفته باشد. به جای آن هراقدامی که از سوی حکومت صورت میگیرد، با موجی از واکنشهای منفی مواجه میشود. به میزانی که این اقدامها از سوی افکار عمومی با تردید و بدبینی پاسخ داده میشوند، او همچنان بدون کمترین درنگ و تأمل به مسیری که خود برگزیده است، ادامه میدهد. تاکنون نه فرمان تقنینی از سوی مجلس نمایندگان رد شده؛ اما اکنون دهمین فرمان در دستور کار مجلس قرار دارد. فرمان آخری البته با فرمانهای گذشته تفاوتهایی دارد؛ همین امر سبب شده است که با آن با حساسیت و دقت بیشتری برخورد شود. در این مورد چند نکته قابل یادآوری است:
با بهقدرترسیدن اشرف غنی، تضادهای قومی بهصورت خطرناکی تشدید شده است. رفتارها و برخوردهای دوگانه و تبعیضآمیز او، کشور را در بدترین و شکنندهترین وضعیت قرار داده است، تا جایی که ممکن است هزینۀ این اقدامات، فروپاشی حاکمیت و اقتدار شخص او باشد؛ اما بازهم او بیشتر از گذشته، سیاست حذف، تبعیض نظاممند و برخوردهای دوگانه را ادامه میدهد. راز اینهمه لجاجت با مردم و سرنوشت کشور را در چه چیزهایی باید جستوجو کنیم؟ پاسخ این پرسش البته بسیاری از ابهامها و گرههای کوری را که هرروز با آنها دست به گریبان هستیم، روشن خواهد کرد.
یکم: در محاسبات سیاسی اشرف غنی، افکار عمومی منزلت و مرتبت بالایی ندارد؛ بنابراین پیامدهای تصمیمهای خود را بر افکار عمومی مورد سنجش و ارزیابی قرار نمیدهد. بعید است که او از واقعیت واکنشهای اجتماعی در برابر اقدامات خویش بیخبر باشد. به نظر میرسد روزگاری که سیاستمداران در انزوای خبری قرار داده میشدند، سپری شده باشد. تکثر منابع و مجاری اطلاعرسانی بهگونهای است که انحصار خبری در منزویترین و دورافتادهترین ادارهها و بخشها را نیز بشکند. پرسش این است که چرا و به چه دلایلی او همچنان به اقدامات پرهزینه مبادرت میورزد؟ آیا اقداماتی از ایندست برای او تنها گزینه و یگانه انتخاب ممکن است؟ یا نه در میان گزینهها و انتخابهای گوناگون، از منظر محاسبۀ سود و زیان، چیزهایی را بر میگزیند که ناعقلانی است؟ برخی از این اقدامات به معنای واقعی کلمه بحرانسازند. ایجاد بحران در کشوری که در خطرناکترین لحظۀ تاریخی بهسر میبرد، چگونه قابل درک و توضیح است؟ یکی از موضوعاتی که در نخستین روزهای حضور او در ارگ انتقادهای جدی را در پی داشت، چگونگی انتخاب همکاران او در نهاد ریاستجمهوری بود. اگرچه این انتقادها هرگز گوش شنوایی نیافت، اما نتیجۀ انتخابها برای او هزینههای گزافی داشت. برای مثال با گذشت دو سال و تقلاهایی که برای مدیریت نهاد ریاستجمهوری صورت گرفته است، هنوز هم آدرسهای رسمی ارگ، توانایی و مهارت این را ندارند که پیامها، نوشتهها، سخنرانیها و خبرهای مربوط به ارگ ریاستجمهوری را بدون خطاهای فاحش املایی و انشایی تنظیم و نشر کنند. برای اثبات این مدعی کافی است فقط به متن سخنرانی او که در مراسم افتتاح بند سلما ارائه شده است، توجه کنیم.
برخی از این اقدامات به معنای واقعی کلمه بحرانسازند. ایجاد بحران در کشوری که در خطرناکترین لحظۀ تاریخی بهسر میبرد، چگونه قابل درک و توضیح است؟ یکی از موضوعاتی که در نخستین روزهای حضور او در ارگ انتقادهای جدی را در پی داشت، چگونگی انتخاب همکاران او در نهاد ریاستجمهوری بود. اگرچه این انتقادها هرگز گوش شنوایی نیافت، اما نتیجۀ انتخابها برای او هزینههای گزافی داشت. برای مثال با گذشت دو سال و تقلاهایی که برای مدیریت نهاد ریاستجمهوری صورت گرفته است، هنوز هم آدرسهای رسمی ارگ، توانایی و مهارت این را ندارند که پیامها، نوشتهها، سخنرانیها و خبرهای مربوط به ارگ ریاستجمهوری را بدون خطاهای فاحش املایی و انشایی تنظیم و نشر کنند. برای اثبات این مدعی کافی است فقط به متن سخنرانی او که در مراسم افتتاح بند سلما ارائه شده است، توجه کنیم.
از منظر دیگر، با بهقدرترسیدن اشرف غنی، تضادهای قومی بهصورت خطرناکی تشدید شده است. رفتارها و برخوردهای دوگانه و تبعیضآمیز او، کشور را در بدترین و شکنندهترین وضعیت قرار داده است، تا جایی که ممکن است هزینۀ این اقدامات، فروپاشی حاکمیت و اقتدار شخص او باشد؛ اما بازهم او بیشتر از گذشته، سیاست حذف، تبعیض نظاممند و برخوردهای دوگانه را ادامه میدهد. راز اینهمه لجاجت با مردم و سرنوشت کشور را در چه چیزهایی باید جستوجو کنیم؟ پاسخ این پرسش البته بسیاری از ابهامها و گرههای کوری را که هرروز با آنها دست به گریبان هستیم، روشن خواهد کرد.
دوم: آخرین فرمان تقنینی نیز در نوع خود گویای چیزهای زیادی است که ممکن است در وضعیت عادی به خوبی به چشم نیایند. نخستین چیز این است که او مسئولیت قانونی خویش در مورد برگزاری انتخابات پارلمانی را انجام نداده است. این رویداد را از هرمنظر که نگاه کنیم، یک معنا بیشتر ندارد: نقض قانون اساسی کشور. برگزارنشدن انتخابات هردلیل و علتی که داشته باشد، در فرجام بیاعتنایی به قانون اساسی کشور است. اشرف غنی اینبار و با صدور فرمان تقنینی در مورد نهادهای انتخاباتی کشور، بهصورت آشکارا قانون اساسی کشور را به استهزا گرفته است؛ به این دلیل ساده که در فصل پنجم قانون اساسی، مادۀ یکصدونهم تصریح شده است که «پیشنهاد تعدیل قانون انتخابات، در یک سال اخیر دورۀ تقنینیه، در فهرست کار شورای ملی داخل شده نمیتواند.» این صراحت قانون اساسی مجال زیادی برای مجادله باقی نمیگذارد. با این وجود ارجاع فرمان تقنینی آن هم در مورد نهادهای انتخاباتی و آن هم در پارلمانی که مدتهاست وقت قانونی آن به پایان رسیده است، به چه معناست؟ بیخبری از قانون اساسی؟ تعلیق قانون اساسی بهصورت عملی، بیآنکه افکار عمومی و نهادهای مهمی چون مجلس نمایندگان از آن باخبر باشند؟ بیاعتنایی به قانون اساسی و آن را به پشیزی ارجنگذاشتن؟ به بیان دیگر در یکطرف قانون اساسی کشور است که میگوید «طرح تعدیل قانون انتخابات در فهرست داخل شده نمیتواند»، در سوی دیگر اشرفغنی ایستاده است که آن را داخل فهرست کرده و انتظار دارد که مجلس نمایندگان نیز آن را تأیید کند. به نظر میرسد که برگزاری انتخابات برای او یک کابوس سیاسی است؛ کابوسی که تا اینجای کار او به خوبی از آن گریخته است. فرار از مسئولیت، با هزینهکردن قانون اساسی. مطابق گزارش خانه آزادی، هنوز یک ماده قانون اساسی نقض نشده است؛ یعنی هنوز کابل پایتخت افغانستان است. نگرانی این است که همین ماده هم به سرنوشت دیگر مادههای قانون اساسی دچار نشود و روزی نرسد که کابل دیگر پایتخت افغانستان نباشد.
۱:۴۱ ق.ظ در جوزا ۲۴م, ۱۳۹۵
سلام بر جواد سلطانی و قلمش همچنان نویسا باد!