
اسلام و حقوق بشر
نویسنده : مختار حیدری - کد خبر : 39786
۲۴ قوس , ۱۳۹۴

اندیشه و نظام بینالملل حقوق بشر، دو هدف اصلی دارد: کاستن از درد و رنج انسان و هموارسازی راه رسیدن به آزادی، عدالت و صلح. اگر بپذیریم که ایجاد و گسترش گفتمان حقوق بشر، برخاسته از نیاز انسان به کاستن رنج از زندگی خود بوده است و این هدف با ایجاد آرمانهای ارزشمندی چون آزادی، صلح و عدالت حاصل میشود، جامعه افغانستان با توجه به سرگذشت تلخ، خونین و اسفبار چند دهه اخیرش، بیش از هرجامعه دیگر نیازمند پرداختن جدی به مسایل مرتبط با این گفتمان جهانی است. به عبارتدیگر ما نیز میتوانیم دست به کار شده و برای کاستن از رنجهای بیشمار خود و رسیدن به آرمانهای بزرگ چون صلح، آزادی و عدالت، راهحل بیندیشیم و یکی از این راهحلها میتواند پرداخت جدی به گفتمان جهانی حقوق بشر باشد که در جوامع دیگر در کاستن از رنج انسان تا حدودی موفق بوده است.
همزمان با آغاز فعالیت روزنامۀ جامعۀ باز، هدف از ایجاد «صفحه آدمیت» این بود که امکان پرداخت عمیقتر نسبت به مسایل حقوق بشری فراهم شود. برای رسیدن به این هدف در ابتدا، سلسله مقالات مقدماتی در خصوص معرفی اندیشه حقوق بشر و سپس یکسری نوشتارها در مورد بررسی نظریات اندیشمندانی که در طرح و ترویج اندیشه حقوق بشر تأثیرگذار بودهاند، به چاپ رسید. نسبت اندیشههای دینی و حقوق بشر، در جوامع سنتی مانند افغانستان همواره یکی از مهمترین و جنجالیترین مباحث بوده است و لذا قرار بود در دو مرحله صفحه آدمیت به این موضوع بپردازد:
هم به لحاظ واقعبینی اجتماعی و رویکرد عملگرایانه، لازم است به طرح پرسش نسبت اسلام و حقوق بشر پرداخته شده و پاسخهای لازم به این پرسش مهم و تأثیرگذار ارائه شود و هم برای داشتن ارزیابی و قضاوت منصفانه و واقعبینانه از نسبت اسلام و حقوق بشر که مقتضای حقیقتجویی و دینداری واقعی است، ضرورت طرح این بحث قابل توجیه است.
الف: در مرحله اول به دلیل اینکه بهعنوان یک واقعیت تاریخی، اندیشه حقوق بشر ریشه در اروپا داشته و بیش از هراندیشه دیگر، متأثر از تحولات فکری دینی در غرب است، تلاش شد با مراجعه به نقاط عطف تاریخی در اندیشه مسیحیت، نسبت اندیشه حقوق بشر با مسیحیت بررسی شود. ازآنجاییکه طرح مباحث مربوط به نسبت حقوق بشر با دین مسیحیت از باب مقدمه و پیشزمینه مباحث بعدی یک ضرورت بود، در ۳۰ شماره نسبت اندیشه مسیحی با اندیشه حقوق بشر مورد بررسی قرار گرفت.
ب: در ادامه از این شماره به بعد، نوشتارهایی در مورد اسلام و حقوق بشر منتشر شده و از زوایای مختلف به نسبت اسلام و حقوق بشر پرداخته خواهد شد. در این شماره آغازین، ضرورت طرح این موضوع، مورد بحث است.
ضرورت طرح بحث
چرا موضوع نسبت اسلام و حقوق بشر برای ما اهمیت دارد؟ چه دلیلی ضرورت طرح این بحث را برای شهروندان جامعهای مانند افغانستان توجیه میکند؟ در پاسخ به این پرسشها، میتوان دو دلیل را برجسته کرد:
الف: دلیل اول برمیگردد به اهمیتی که دین و اندیشه حقوق بشر در جهان امروز دارد. از یک طرف، دین در همۀ جوامع بهخصوص در جوامع سنتی از نقش تأثیرگذار و غیرقابلانکاری برخوردار است و بسیاری از هنجارهای اجتماعی ریشه در اندیشه و اعتقادات دینی مردم دارند. از سوی دیگر، بخواهیم یا نخواهیم گفتمان حقوق بشر در دنیای امروز به گفتمان غالب در سطح جهانی تبدیل شده است؛ هم در روابط میان کشورها و هم در داخل هرکشور، مشروعیت نظام سیاسی، جریانات و شخصیتها در عرصه عمومی با معیارهای حقوق بشری سنجش و ارزیابی میشوند.
واقعیت این است که در افغانستان متأسفانه مخالفت باحقوقبشر به نمایندگی از اسلام،دراکثرمواقعبیشازآنکه از شناخت و آگاهیسرچشمهبگیرد،ریشه درنادانی و سؤتفاهم دارد. بسیاری از مخالفان حقوق بشر، آگاهی درست و عمیقی از این اندیشه نداشته و تحت تأثیر تبعات عملکرد نادرست و ناموجه برخی از مدافعان حقوق بشر هستند. ضمن اینکه این مخالفان حقوق بشر و مدافعان پیام دین و اسلامی، شناختشان از اسلام نیز جزماندیشانه و از دریچه فکری تنگی است که برای خودشان ساختهاند.
ب: دلیل دوم برمیگردد به بدبینی و نگاه منفی که نسبت به حقوق بشر در جوامع سنتی اسلامی از جمله افغانستان وجود دارد. واقعیت آشکار این است که نگاه غالب به حقوق بشر در اکثر کشورهای اسلامی از جمله افغانستان، نگاهی منفی، بدبینانه و همراه با بیباوری و بیاعتقادی به آموزههای حقوق بشر است. ناسازگاری مبانی فلسفی و اخلاقی حقوق بشر با اعتقادات، ارزشها و احکام اسلامی، از سوی بسیاری از نهادهای سنتی و دینی ترویج میشود. اعتقاد به ناسازگاری بنیادین حقوق بشر با مبانی دینی، در کنار رفتار دوگانه کشورهای غربی، نگاه بدبینانه مردم به حقوق بشر را مضاعف کرده است. بسیاری از شهروندان افغانستان بر این عقیدهاند که حقوق بشر دستاورد و محصول تمدن سکولار و دینگریز غرب است که بزرگترین کارکرد و هدف آن، خالیکردن جامعه از دین و ارزشهای دینی است. در نتیجه هرنوع باور، پایبندی به و تبلیغ از حقوق بشر، به معنای بیباوری به دین و تلاش برای گسترش فساد، بیبندوباری و آزادیهای بیقیدوبند غربی قلمداد شده و در نگاه مسلط مردم عادی و حتا بسیاری از تحصیلکردههای جامعه، دینداری با باور به هنجارهای حقوق بشری و تلاش در جهت ترویج آن، غیرقابلجمع تلقی میشود.
در حالیکه هرگونه حکم نهایی در مورد سازگاری یا تضاد مبانی فلسفی و اخلاقی حقوق بشر با آموزههای اسلام، بدون شناخت کافی از هردو و بررسی نسبت میان آن دو، امکان ندارد. واقعیت این است که در افغانستان متأسفانه مخالفت باحقوقبشر به نمایندگی از اسلام،دراکثرمواقعبیشازآنکه از شناخت و آگاهیسرچشمهبگیرد،ریشه درنادانی و سؤتفاهم دارد. بسیاری از مخالفان حقوق بشر، آگاهی درست و عمیقی از این اندیشه نداشته و تحت تأثیر تبعات عملکرد نادرست و ناموجه برخی از مدافعان حقوق بشر هستند. ضمن اینکه این مخالفان حقوق بشر و مدافعان پیام دین و اسلامی، شناختشان از اسلام نیز جزماندیشانه و از دریچه فکری تنگی است که برای خودشان ساختهاند. نفی حقوق بشر به دلیل اینکه خود طرفداران حقوق بشر از این اندیشه سؤاستفاده میکنند یا نفی حقوق بشر تنها به این دلیل که پدیدهای است غربی و هرپدیدۀ غربی مذموم، از جمله روشهای معمول مخالفت با حقوق بشر است که هیچکدام از استدلال منطقی قابلقبول برخوردار نیست.
بنابراین میتوان جمعبندی کرد که هم به لحاظ واقعبینی اجتماعی و رویکرد عملگرایانه، لازم است به طرح پرسش نسبت اسلام و حقوق بشر پرداخته شده و پاسخهای لازم به این پرسش مهم و تأثیرگذار ارائه شود و هم برای داشتن ارزیابی و قضاوت منصفانه و واقعبینانه از نسبت اسلام و حقوق بشر که مقتضای حقیقتجویی و دینداری واقعی است، ضرورت طرح این بحث قابل توجیه است. به همین دلیل، سلسله نوشتارهای اسلام و حقوق بشر، با طرح برخی کلیات و مطالب مقدماتی در شمارههای ابتدایی، مهمترین مصادیق اختلاف میان اسلام و حقوق بشر، بررسی رویکردهای مختلف مسلمانان در ارتباط با حقوق بشر و راهحلهای ارائهشده توسط برخی از اندیشمندان مسلمان در مورد حل تعارض میان اسلام و حقوق بشر مطرح و بررسی خواهند شد.
۹:۱۵ ق.ظ در قوس ۲۵م, ۱۳۹۴
سلام بر استاد حیدری. به موضوع خوب، ارزشمند و مهمی پرداخته اید. ما هم این سلسله نوشته های شما را به شوق دنبال خواهیم کرد.