
پدرخواندة طالبان
نویسنده : محمد غزنوی - کد خبر : 34205
۲۳ اسد , ۱۳۹۷

«کاری کنید که برفهای کابل آب شوند» جملة معروفی است که از زبان حمیدگل برای تهییج طالبان، برای عملیات زمستانی، نقل قول شده است. او هرچند بعدها این اظهارات را رد کرد و گفت: «برای چه من کابل را به آتش بکشم؟ من افغانها را دوست دارم. اتفاقاً آنها از معدود انسانهای روی زمیناند که به حمایت نیاز دارند، بهخصوص آنهایی که قیام میکنند و مبارزه میکنند.» اما او هرگز حمایت خودش را از طالبان پنهان نکرده و در مصاحبه با شبکة الجزیره، در فبروری سال ۲۰۱۰ آشکارا از حمایتش از این گروه دفاع میکند: «در مورد طالبان، من به خاطر مقاومت آنها از آنها حمایت میکنم. من از آنها حمایت اخلاقی میکنم، چرا که با آنها در گذشته ارتباطات گسترده داشتم. اتفاقاً من با هردو طرف ارتباطات خودم را حفظ کردهام. بسیاری از مقامات حکومت افغانستان دوستان بسیار خوب مناند؛ اما از آنجا که طالبان از روحیة مقاومت ملت افغانستان نمایندگی میکنند، من حمایت خود را از آنها اعلام کردهام. آمریکاییها مرا در لیست تحریمهای سازمان ملل قرار داده بودند تا مرا در لیست تروریستان بینالمللی قرار دهند، اما آنها ناکام ماندند؛ چرا که چینیها حقیقت را میدانستند و جلو این حرکت را گرفتند». او در بخش دیگر این مصاحبه میگوید: «من از ترور در کل حمایت نمیکنم، اما وقتی ملتی مورد ستم قرار میگیرد، جهاد حق ماست. بر اساس منشور ملل متحد، مقاومت ملی برای آزادی یک حق است. ما آن را جهاد مینامیم.»
جنرال حمیدگل، همانگونه که در سیاستهای داخلی پاکستان نامی آشناست، از آغاز جنگهای داخلی افغانستان در سال ۱۹۷۸ نام او همواره بر سر زبانها بوده است. او که به لحاظ تباری متعلق به قبیلة مومند پشتونهاست، بیش از هرپاکستانی دیگر در جنگهای داخلی افغانستان نقش داشته و بازیگر پشت صحنه و در مواردی روی صحنة تحولات افغانستان بوده است. حمیدگل، اصالتاً از ایالت سرحدی خیبرپختونخواه است، اما در سرگودای ایالت پنجاب به دنیا آمده است. در ارتش پاکستان نقشهای مهمی را بر عهده داشته است که مهمترین آن ریاست سازمان استخباراتی پاکستان ISI (Inter-Services Intelligence) از سال ۱۹۷۸ تا سال ۱۹۸۹ بوده است. او از دوستان نزدیک جنرال ضیاءالحق، حاکم نظامی پاکستان بوده و در بهثمرنشاندن کودتای ضیاءالحق نقش جدی داشته است. با کشتهشدن ضیاءالحق و بهقدرترسیدن بینظیر بوتو، رهبر حزب مردم پاکستان، حمیدگل ریاست ISI را از دست داد؛ اما هرگز تمایلش به فعالیتهای سیاسی و حمایت از گروههای اسلامگرا، چه در داخل پاکستان و چه در افغانستان، فروکش نکرد. همزمانی ریاست او بر ISI و جنگ داخلی در افغانستان، بستر همواری را برای ورود مستقیم او به تحولات افغانستان باز کرد. او بهعنوان فرد معتمد عربستان سعودی، در میان گروههای جهادی در حمایت از گلبدین حکمتیار و عبدالرب رسول سیاف سنگ تمام گذاشت. آخرین فعالیت مستقیم او در جنگهای داخلی افغانستان، در دورة موسوم به جهاد، طراحی عملیات بزرگ جلالآباد در بهار ۱۹۸۹ برای به زانو درآوردن رژیم دکتر نجیبالله پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان است. این عملیات با مقاومت سرسختانة نیروهای دولتی مواجه شد و شکست خورد. حمیدگل هرچند با تحمل این شکست سخت مورد عتاب قرار گرفت، اما علاقهاش را برای مدیریت جنگ در افغانستان هرگز از دست نداد. با کناررفتنش از ریاست ISI در همان سال، هرچند نقش او کمرنگ شد، اما ارتباط منظمش را با مجاهدین و رهبران آنها حفظ کرد. با فروپاشی شوروی و دستبرداشتن غرب از حمایت مجاهدین، رابطة حمیدگل با آمریکاییها خراب شد. آنقدر موضع ضدغربی و آمریکایی اتخاذ کرد که آشکارا اعلام کرد: «جهان اسلام باید متحدانه در برابر ایالات متحدة آمریکا قیام کند.» او حادثة یازده سپتامبر ۲۰۰۱ را سناریوی خود آمریکاییها و اسراییل خواند. با اسامه بن لادن نیز رابطة نزدیکی داشت و از دیدارهای شخصی خودش با اسامه بن لادن در رسانهها آشکارا صحبت کرده است.
ورود مجدد و منظم او به صحنة سیاست افغانستان، بعد از ظهور طالبان بار دیگر در رسانهها بر سر زبانها افتاد. حمیدگل پدرخواندة اصلی طالبان به شمار میآید که طراحی برخی از عملیاتهای این گروه را در جنوب و جنوبغرب افغانستان، به صورت مستقیم بر عهده داشته است. ۹۲۰۰۰ سندی که در سال ۲۰۱۰ در مورد جنگهای داخلی افغانستان توسط ویکیلیکس افشا شد، از نقش منظم حمیدگل در رهبری و طراحی استراتژی جنگ برای طالبان در سالهای پس از ۲۰۰۴ برای به زانو درآوردن غرب در افغانستان حکایت دارد. به نوشتة زاهد حسین، در کتاب «پاکستان در خط مقدم»، در جنوری ۲۰۰۱، حمیدگل با همکاری برخی دیگر از سران ارتش پاکستان، کنفرانسی را در دارالعلوم حقانی با شرکت گستردة سران مذهبی پاکستان و برخی کشورهای دیگر برگزار کرد. بیانیۀ پایانی کنفرانس حمایت از امارت اسلامی طالبان و القاعده را وظیفة کل مسلمانان اعلام کرد. بر اساس اسناد ویکیلیکس، حمیدگل به صورت مرتب به لانههای تروریستان طالب در وزیرستان سر میزده و بر آموزش مهارتهای نظامی و جنگی آنها از نزدیک نظارت داشته است. او بارها دولت افغانستان را دولت دستنشانده و مزدور خوانده و آیندة افغانستان را از آن طالبان ارزیابی کرده است.
حمیدگل، هرچند نامش امروزها زیاد بر سر زبانها نیست، اما نقش مهمی در تحولات افغانستان داشته است. پدرخواندة طالبان، امروزها ۷۹ سال دارد. او در حدود پنجاه سال از عمرش را صرف مدیریت تحولات افغانستان، از چشمانداز گسترش خشونتها و شعلهور نگهداشتن آتش جنگ کرده است. او ترور، وحشت و خشونتی را که در افغانستان جریان دارد، ذیل مفهوم «جهاد» صورتبندی میکند. حاصل جهاد او در افغانستان صدها هزار کشته و زخمی برای مردم افغانستان بوده است. تباهی، فقر و انحراف تاریخ تحولات افغانستان از مسیر طبیعی آن و تبدیلکردن افغانستان به کشتارگاه، پیامد جهادی است که ISI و حمیدگل در افغانستان راه انداختهاند. شاید تاریخ، هرگز جایگاه بهتر از یک سرسپردة استخباراتی بیرحم برای حمیدگل در نظر نگیرد، اما چه میشود کرد که هنوز تقدیر مردم افغانستان با دستان حمیدگل رقم میخورد و سرنوشت افغانستان اسیر بازیگرانی است که عروسک خیمهشببازی نهادهای امنیتی و استخباراتی کشورهای همسایه بیش نیستند. این درام خونین ادامه خواهد داشت و حمیدگلهای دیگری برنامة «آبکردن برفهای کابل» را با آتش جنگ و خشونت پیش خواهند برد. فرق نمیکند چه کسی بازیگر روی صحنه است؛ گلبدین، سیاف یا ملا عمر!
هنوز دیدگاهی داده نشده.
دیدگاهتان را بنویسید: